۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

سایت خبری تحلیلی رویداد

سایت خبری تحلیلی رویداد


پدر معنوی ملت ایران درگذشت

Posted: 20 Dec 2009 07:11 PM PST

جنبش مسلمانان مبارز با صدور پیامی درگذشت آیت الله العظمی منتظری را درگذشت "پدر معنوی ملت ایران" دانست.
به گزارش رویداد، متن این پیام بدین شرح است:

به نام خدا
حضرت آیت ا... العظمی منتظری، آزاد مردی از تبار انبیاء الهی و دلباختگان به انسانیت و آزادگی و اسطوره ایمان و صداقت و ایثار و پایداری، پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه تحقق آزادی و عدالت به دیدار حضرت دوست شتافت.

آزاد مرد وارسته ای که همواره فریاد حق طلبی ستمدیدگان و محرومان بر زبانش جاری بود و با مبارزات حق طلبانه، چه پیش از پیروزی انقلاب که سال ها زندان و زجر و تبعیض را در نظام ستمشاهی تحمل نمود و چه در بیست سال پایانی عمر خود که در محاصره و زیر فشار سنگین تهمت افترا و آزار جسمی و روحی به سر برد، سرمشق جاودانه ای از ایمان و استقامت و بردباری و وفاداری به آزادی و عدالت فرا راه ملت نهاد.

جنبش سبز و همه مردم ایران در از دست دادن پدر معنوی خود که همزمان با ایام عاشورای سرور شهیدان و آزادگان حسین بن علی رخ داده است، سوگوارند.

این ضایعه عظیم فرصتی است که در این روزهای پر خاطره ملت ایران میثاق خود را با اهداف انسانی و رهایی بخش حسین بن علی و فرزند راستین او«آیت ا.. منتظری» تجدید کنند و ایمان و شجاعت و صداقت و صمیمیت و مردم دوستی و ایستادگی و بردباری ایشان را سرمشق خود قرار دهند.

جنبش مسلمانان مبارز درگذشت این مجاهد نستوه را به ملت بزرگ ایران و به همه آزاد اندیشان و آزادیخواهان و تلاشگران عرصه حقوق و ارزش های انسانی تسلیت گفته و پیروی از اندیشه و مشی حق طلبانه ایشان را سرلوحه ادامه راه خود در عرصه تلاش برای آزادی ملت ایران قرار می دهد.

جنبش مسلمانان مبارز
29 آذر هشتاد و هشت

پیام تسلیت نهضت آزادی به مناسبت درگذشت آیت الله العظمی منتظری

Posted: 20 Dec 2009 07:08 PM PST

نهضت آزادی ایران طی بیانیه ای مراتب تسلیت خود را به مناسبت درگذشت آیت الله العظمی حسینعلی منتظری اعلام کرد.
به گزارش رویداد ، متن بیانیه نهضت آزادی ایران به شرح زیر است:
 
انا لله و انا الیه راجعون
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر
و ما بدلوا تبدیلا

عالم ربانی مجاهد نستوه آیت الله العظمی حسینعلی منتظری حیات پر برکتش را در راه خدمت به اسلام و ایران گذرانده و از حقوق اساسی ملت پاسداری می کرد، فقدان ایشان در شرایط کنونی کشور ضایعه ای بس سنگین برای همه حق طلبان و آزادیخواهان و مبارزان راه آزادی و عدالت است.

آیت الله منتظری أسوه و الگویی برای تعهد عملی به امر به معروف و نهی از منکر بود که هیچگاه حق را فدای مصلحت نکرد و در برابر وسوسه قدرت زانو نزد.
فقیه عالیقدر کلمه حق را حتی هنگامی که به ضرر ایشان بود با صدای رسا فریاد زد و در راه آرمانهای والای انقلاب مردم ایران از زندان و شکنجه و تبعید و حصر هراسی به دل راه نداد.

نهضت آزادی ایران این ضایعه سنگین را به ملت شریف ایران ، مراجع وعالمان و خانواده محترم آن بزرگمرد تسلیت می گوید و امیدوار است همانگونه که آیت الله منتظری در حیات طیبه خویش در سالهای قبل وپس از انقلاب بویژه در سالهایی که بر نظریات اجتهادی خویش پافشاری و در مقابل انحرافات ایستادگی نمود و از اصول آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و حقوق مدنی شهروندان شجاعانه دفاع کرد و هزینه های سنگینی نیز متحمل شد، یاد و منش ایشان سرمشقی برای همه عالمان دینی و پویندگان راه حق و خدمت به مردم باشد.
 
نهضت آزادی ایران
29 آذر 1388

بازداشت های گسترده شرکت کنندگان در مراسم آیت الله منتظری

Posted: 20 Dec 2009 04:23 PM PST

به دنبال در گذشت مرجع عالیقدر شیعه، آیت الله منتظری، ماموران اطلاعاتی و امنیتی تعدادی از فعالان سیاسی و اجتماعی را که قصد عزیمت به شهر قم را داشتند، دستگیر کرده اند.

احمد قابل دین پژوه و نویسنده، کوهیار گودرزی، مهناز محمدی، محبوبه عباسقلی زاده و شیوا نظر آهاری فعالین حقوق بشر و حقوق زنان از جمله دستگیر شدگان هستند. این اقدامات نگرانی جدی برای دستگیری عده زیادی از فعالانی که راهی قم هستند ، بوجود آورده است.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی از تهران و قم، ماموران امنیتی اطراف شهر قم را به محاصره خود در آورده و کلیه عبور و مرور را در کنترل خود قرار داده اند. با این حال عده زیادی از فعالان سیاسی، اجتماعی، حقوق بشری و روزنامه نگاران در حال رفتن به شهر قم هستند.

بر پایه گزارش های رسیده، بسیاری از این اتوبوس ها به هنگام حرکت توسط ماموران امنیتی متوقف شده و تعدادی از مسافران آنها را دستگیر شده اند که 4 تن از آنان را مهناز محمدی، محبوبه عباسقلی زاده، کوهیار گودرزی و شیوا نظرآهاری تشکیل می دهند.

این در حالی است که ماموران وزارت اطلاعات عصر روز يكشنبه به نبال درگذشت آیت الله منتظری، با گروهی از فعالان سياسی و مطبوعاتی تلفنی تماس گرفته و آنها را تهديد كرده اند که در صورت حضور در مراسم تشييع پيكر"آيت الله العظمي منتظری" بازداشت خواهند شد.

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی اقدامات نهادهای امنیتی را مغایر با قانون و تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی داند و خواهان آزادی کلیه دستگیرشدگان است.

دستور العمل وزارت ارشاد درباره انتشار اخبار درگذشت آیت الله العظمی منتظری

Posted: 20 Dec 2009 02:34 PM PST

وزارت ارشاد طی دستور العملی خطاب به روزنامه ها، محدودیت های فراوانی را برای انتشار اخبار مربوط به درگذشت آیت الله العظمی منتظری اعلام كرد.
به گزارش جرس، در دستور العمل وزارت ارشاد آمده است " با توجه به مواضع آقای منتظری از سال 68 به این سو و لزوم نگه داشتن آرامش در فضای فعلی جامعه،مطالب و گزارشهای مرتبط با این موضوع نباید بر خلاف بند 2 قانون مطبوعات باشد."

در این دستور العمل همچنین آمده "با توجه به احتمال بروز اتفاقاتی در جریان برگزاری مراسم آقای منتظری، جراید در گزارشها و خبرهای خود باید به اختلاف نظرهای امام با ایشان اشاره كنند".

این دستور العمل همچنین از روزنامه ها خواسته است كه در گزارشها و خبرهای خود تنها به شخصیت فقهی آیت الله العظمی منتظری اشاره كرده و از پرداختن به وجوه سیاسی شخصیت وی خودداری كنند.

تحول جنبش و مسئله رهبری

Posted: 20 Dec 2009 04:24 PM PST

رامین كامران ، سایت ایران لیبرال

جنبش مردمی ایران كه دارد روز به روز به انقلاب شبیه تر میشود و بر امید همه آزادیخواهان میافزاید تداومی پیدا كرده كه نشان میدهد با تشر حكومت اسلامی متوقف نخواهد شد و اگر بتواند تحولی را كه لازم است پیدا كند، در تغییر نظام سیاسی مملكت توفیق حاصل خواهد نمود.
در این میان چنان كه منطقی است، صحبت از رهبری هم به میان آمده است. میبینیم بسیاری هم میگویند و بحق هم میگویند كه به وجود رهبر نیاز هست و البته نامهایی هم مطرح شده كه میشناسیم و متأسفانه به هیچكدامشان هم اطمینان نداریم. باید اول نگاهی به مقدمه جنبش بیاندازیم تا بعد برسیم به این جریان رهبر و نقشش در تحول آتی حركت.
 
چطور به اینجا رسیدیم
آنچه باعث شد جنبشی پا بگیرد كه امروز شاهدش هستیم شكست خوردن تاكتیكی بود كه تا به حال موفقیت حكومت را در مقابله با مخالفان تضمین كرده بود و جالب اینكه شكستش تقصیر خود حكومت بود نه كس دیگر. 

روش مزبور كه بی مقدمه و پخته و ساخته از ذهن كسی تراوش نكرده بود بلكه به اقتضای شرایط شكل گرفته بود، عبارت بود از دفاع انعطاف پذیر، یعنی عقب نشینی كوتاه و سپس تحلیل بردن مخالفت در دل خود با عرضه كردن نسخه بدل اسلامی آن و حواله دادن رهبری كار به خودی ها. این ترتیب عمل تا به حال به حكومت امكان داده بود تا حملات مخالفان را به دست طرفداران نظام مهار كند و به بیراهه ببرد ولی مانور این بار شكست خورد. چرا؟ چون گروه پیشتازی كه میبایست اختیار اعتراض را در دست بگیرد و آنرا در چارچوب نظام نگاه دارد، توسط گروهی دیگر از اسلامگرایان فلج شد. 

در صورت موفقیت مانور، آنهایی كه جلودارش شده بودند به نان و نوایی می رسیدند كه رقبا تاب دیدنش را نیاوردند و واكنش نشان دادند. در یك كلام هزینه این تاكتیك موفق كه تا به حال درست عمل كرده بود و میتوانست باز هم كارساز باشد، به نظر عده ای از «خودی ها» زیاده از حد سنگین آمد و باعث شد تا بساط را برهم بزنند. 

اگر چنین نكرده بودند، با در نظر گرفتن پایین آمدن سطح توقع مردم كه حاضر بودند پس از آزمودن بی خاصیتی خاتمی، حتی به عكس برگردان كمرنگ او هم كه موسوی باشد، دل خوش كنند، ما هنوز در همان برهوت اصلاح طلبی و انتخابات نیمه آزاد سرگردان بودیم. ولی خوشبختانه بازی ختم شد. 

حكومت بالاخره آن خطای سنگینی را كه باید به مرگش بیانجامد مرتكب گشت و همه ما را امیدوار كرد. تشبثات امروزه گروه اصلاح طلب فقط كوششی است به قصد متقاعد كردن رفقا برای اینكه بازی را از سر بگیرند. ولی حتی اگر این خواهش هم پذیرفته شود آن سبو شكسته و آن پیمانه ریخته است.
 
پرده اول، مرحله تاكتیكی
تا قبل از شروع این اعتراضات مردم ایران هم از بابت استراتژی و هم تاكتیك در موقعیت انفعال بودند. با شروع اعتراض این وضعیت تغییر كرد، اول از بابت تاكتیكی. مردمی كه به این قانع بودند كه در خانه بنشینند و چیزی ندهند، از خانه بیرون آمدند تا چیزی بگیرند و به این ترتیب در موضع تهاجم قرار گرفتند و حكومت را  به زحمت انداختند.

طی پرده اول داستان، معترضان تحت لوای موسوی و كروبی بیرون آمدند ولی چنانكه منطقی بود، كمابیش معلوم هم بود و كم كم برای همه روشن نیز شد، از اینها مستقل شدند. قابلیت های تاكتیكی كه از طرف مردم عرضه شد (منشأ آنها را هر كجا كه فرض كنیم) بیشتر برگرفته از الگوی انقلاب اسلامی بود و هنوز هم كمابیش هست، بدون اینكه به مرحله اعتصابات (كه در آن انقلاب كار را یكسره كرد) رسیده باشد. نوآوری داستان از حد اینترنت فراتر نرفته است. واكنش حكومت هم این بوده (و احتمالاً تا آخرین روز حیاتش این خواهد بود) كه در سركوب مردم و ارعاب آنها بكوشد.

در مرحله اول نبرد حكومت نمیتوانست رهبران موقت جنبش مردمی را هدف بگیرد و از بین ببرد چون «خودی» محسوب بودند و هنوز هم هستند. پس باید به بدنه جنبش، یعنی به مردمی كه به خیابان ریخته بودند ضربه میزد. اما وقتی جنبشی به این عظمت شكل گرفت، نه میتوان همه را كتك زد و نه زندانی كرد و نه كشت. در این موارد است كه باید دست به دامن ارعاب شد چون ارعاب دقیقاً سلاحی است كه «همه» را نشانه میگیرد.

رفتار بسیار خشن حكومت به هیچوجه غیرمنتظره نبود ولی مكرر نمودن حكایت سبعیتش كه مدتهای مدید نقل شبكه های اینترنتی بود فقط از سوی مخالفان و محض رسوا كردن نظام اسلامی انجام نیافت. خود حكومت هم مایل به پخش هر چه بیشتر این داستانها بود تا به این ترتیب از مخالفان زهرچشم بگیرد. در این حكایات مسئله تجاوز بیش از هر چیز مورد تأكید قرار گرفت تا مردمی را كه نه فقط نگران جان خود بلكه متوجه حفظ حیثیت خویش بودند، بترساند و از شركت در تظاهرات منصرفشان سازد. 

این روش ترساندن سابقه كهن دارد. معروف است كه طی جنگهای داخلی روم بین سزار و پُمپِه كه بسیاری از خانواده های اشرافی طرف دومی را گرفته بودند، سزار به سپاهیان خود دستور داده بود تا هنگام نبرد تن به تن صورت حریفان را هدف بگیرند. به این حساب كه ترس از زخم چهره نازپروردگان را از میدان به در خواهد كرد.

طی مرحله اول كه اساساً شامل تظاهرات بود پرشماری و نداشتن تمركز ضربه پذیری معترضان را كم میكرد. گروهی كه آرایش تاكتیكی پیشرفته نداشته باشد با ضربه دیدن هم به این راحتی شكل و نظم خود را كه بسیار ابتدایی است، از دست نمی دهد و اگر پرشمار باشد تاب حمله را می آورد. دفاع مردم شبیه به نوعی «دفاع گله ای» و بسیار ابتدایی بود. 

جمعیت می توانست به آسانی به واحدهایی (اعم از موتورسوار یا غیر از آن) كه می كوشیدند تا از همش بشكافند میدان بدهد تا از میانش رد شوند و دوباره شكل اولیه خود را بازبیابد و حتی در صورت لزوم چندتایی از مهاجمان را هم به دام بیاندازد. نقاط ضعف جمعیت حاشیه های آن بود و هر كس كه در حاشیه قرار داشت در معرض ضربه دیدن و دستگیری قرار می گرفت. ولی نكته این بود كه جمعیت دستگیرشدگان را رها نمی كرد و در رهاندنشان می كوشید تا اسیر ندهد.

این درست است كه داشتن آرایش تاكتیكی طی درگیری امتیاز است چون قابلیت ضربه زنی، ضربه گریزی و كلاً مانور را افزایش می دهد، دیدیم كه نیروهای سركوب از این امتیاز بهره می بردند. ولی این امتیاز مطلق نیست. نیرویی پرشمار كه امكان حذف كاملش موجود نیست و فقط باید تجمع توده ای خود را حفظ كند می تواند بدون آرایش تاكتیكی هم عمل كند و نتیجه بگیرد.
 
پرده دوم، مرحله استراتژیك
مرحله دوم كه باید مرحله تغییر موضع استراتژیكش خواند دنباله منطقی آن چیزی بود كه در پرده قبلی واقع شده بود اول درخواست مبهم مردم كه به هر صورت می توانست در چارچوب نظام موجود تحقق بیابد، بعد احتراز حكومت از جلب رضایت مردم و واكنش خشن به قصد ارعاب آنها و در نهایت جا نزدن مردم. همینقدر كه مردم به خانه ها برنگشتند اولین شكست حكومت بود كه باید در مرحله حاضر تكمیل بشود.

ورود به این مرحله به خواست رهبری فرضی جریان یا شور و مشورت تظاهركنندگان انجام نگرفت، پیامد منطقی بخش اول ماجرا بود. این مرحله جدید با عرضه شعار «جمهوری ایرانی» افتتاح شد. از اینجا درخواست مردم صورتی پیدا كرد كه دیگر در محدوده نظام اسلامی قابل ارضا نبود و چارچوب بازی را، حتی اگر تغییرش از ابتدا در چشم همگان هویدا نبود، به كلی دگرگون ساخت. بدین ترتیب معترضان در عمل استراتژی تهاجمی پیش گرفتند. این تحول عمده به نهایت درجه مهم است.

به تجربه می دانیم كه ابتكارهای تاكتیكی می تواند به صورت پراكنده انجام بپذیرد و كارآیی بسیار بالا هم داشته باشد. حتی به نوعی می توان وجود ابتكار عمل موضعی و پراكنده را شرط بازده بهتر تاكتیكی دانست. هنگام جنگ نیز هیچگاه فرمانده ستاد اداره تاكتیكی عملیات در جبهه های مختلف را شخصاً به عهده نمی گیرد و اگر هم چنین بكند خود را به مخمصه می اندازد (مثال های این گونه ندانم كاری بسیار است). 
اما در مورد استراتژی كار اینطور پیش نمی رود. باید به این مسئله توجه داشت چون شور و هیجان مردمی با وجود تمامی مشكلات و انواع و اقسام مزاحمت هایی كه در راهش ایجاد شده، ما را از مرحله اول كار كه مبهم بودن مطلب است، تا اندازه زیادی به در برده است ولی تواناییش فراتر از همین حوزه تاكتیك نمی رود و نخواهد هم رفت.

در عمل ممكن است كه كار از وجه تاكتیكی آن شروع شود و بسط پیدا كند، كمااینكه در ایران امروز پیدا كرده است. دلیل امر ساده است. مردمی كه به صورت پراكنده حركتی را شروع میكنند كار را بعد از تحلیل امور و برنامه ریزی به سبك ستاد عملیاتی آغاز نمی كنند.
 می ریزند در خیابان حرفی می زنند یا چیزی می خواهند كه به تمامی الزامات و پیامدهای آن فكر نكرده اند. باید انصاف هم داد كه اینها كار عامه مردم نیست، كار كسانی است كه مدعی تحلیل گری و برنامه ریزی و دوراندیشی هستند. به هر حال وقتی حركت شروع شد و ادامه پیدا كرد، الزامات كار و پیامدهای آن هم كم كم روشن می شود. داشتن استراتژی یعنی در نظر گرفتن این مسائل و تصمیم گیری متمركز و عمل كردن منظم با اعتنای بدانها و به قصد رسیدن به هدف نهایی. این كار هم محتاج رهبری است. 
هیچ حركت گسترده ای نمی تواند به طور «خودگردان» به هدف برسد. نداشتن استراتژی یا نخواستن هیچ نوع رهبری (فردی یا گروهی) یعنی چشم پوشیدن از پیروزی. ابتكارات مبارزان كه تا به حال پراكنده و فردی بوده و كارآمدی خود را هم داشته باید برای كارساز افتادن در مرحله جدید منضبط و رهبری شود تا بتواند به هدف نهایی كه جایگزین كردن نظام سیاسی فعلی ایران با یك دموكراسی لیبرال و لائیك است، منجر گردد.
 
استراتژی و رهبری
به اینجا كه رسیدیم معلوم می شود كه مشكل امروز ما یافتن رهبر مناسب است.
اول یك نكته را سریع بگویم و بگذرم. از چندی پیش عده ای در باب محاسن بی رهبر بودن جنبش مردم ایران داد سخن میدهند و در حقیقت برای بی عاقبت ماندن آن تبلیغ میكنند. برخی به این دلیل كه اصلاً در مسئله به اندازه كافی دقیق نشده اند و گروهی هم از این جهت كه می بینند گرایش سیاسی شان برای در دست گرفتن رهبری بختی ندارد و حال كه اینطور است بهتر است كه اصلاً رهبری در كار نباشد تا بلكه با گذشت زمان فرجی حاصل شود. این حرفها نادرست است و اصلاً نباید جدیشان گرفت. اگر رهبری نباشد نمی توان از استراتژی صحبت كرد و اگر استراتژی نداشته باشیم باید از پیروزی صرف نظر بكنیم.

از قبول لزوم رهبری كه گذشتیم به این می ر سیم كه رهبر باید به تناسب هدف انتخاب شود نه برعكس. باید اول درست بدانیم كه چه می خواهیم، وقتی این روشن شد می رویم دنبال كسی كه بتواند ما را به هدفمان برساند. همینطوری محض چشم و ابروی كسی بی خیال دنبالش راه نمی افتند تا بعد تصمیم بگیرند كه حالا كجا برویم بهتر است. باید خوب حواس را جمع كرد چون در انقلاب قبلی درست از بابت انتخاب رهبر بود كه كلاه به سر مردم رفت.

گاهی می شنویم كه هنوز صحبت ازموسوی و كروبی می شود ولی این دو رهبر درخواست تجدید انتخابات بوده اند نه بیشتر. به همان نسبت که آن هدف از اعتبار افتاد اینها هم از رهبری افتادند. البته وقتی كس دیگری در میدان نباشد همانهایی كه هستند و به هر دلیل جلوی همه راه می افتند رهبر تلقی می شوند ولی این تصور ابتدایی و نادرست است. 
رهبر كسی است كه بداند كجا می رود و راه را بلد باشد، جلو افتادن شرط كافی نیست. در شرایطی هم كه مردم یك چیز می خواهند و جلودارشان حرف دیگری می زند نمی توان این شخص را رهبر محسوب كرد.

فایده اینها این بود كه  در عمل حالت حفاظ مردم را پیدا كردند. تنها استفاده ای كه از آنها می شد كرد استفاده سپر بود در برابر شدت عمل حكومت. این هم بیشتر مال مرحله اول بازی بود. از این گذشته وجودشان جز مزاحمت نداشته است و با ادامه جریان و فراتر رفتنش از حد خواست محدود و كم معنای تجدید انتخابات، دیگر چندان به كار حفاظ هم نمی آیند. بخصوص كه موضع حكومت معلوم شده و چه مردم شعار انتخاباتی بدهند و چه خروج از نظام را خواستار بشوند، یعنی به قول مكتب رفته ها شعار «ساختارشكن» بدهند، با سرکوب مواجه خواهند شد.

اكنون تنها فایده وجود این دو مدعی رهبری كمك به تداوم چنددستگی در حكومت است كه در یكپارچه عمل كردن آن اختلال ایجاد می كند و از توانش می كاهد. این كار هم چه ما بخواهیم و چه نخواهیم انجام خواهد شد و ارتباطی به رهبر شمرده شدن این دو یا خواسته های تند و كند مردم ندارد. 
دعواهای داخلی اسلامگرایان از روز اول بوده است و امروز بر سر تقسیم قدرت موجد تنش های اساسی شده است. اینكه اینها حول چه شعارهایی با هم دعوا میكنند چندان مهم نیست، چون هیچكدامشان نمیخواهد پا از دایره نظام اسلامی بیرون بگذارد. همان سرشان به دعوا گرم باشد كافیست. ما هم بهتر است به كار خودمان برسیم.
 
از این دو گذشته اسم منتظری هم برای رهبری در میان آمد که با مرگ وی بی سرانجام ماند. ولی جستجوی رهبری مذهبی برای حرکت اخیر با این مرگ پایان نخواهد گرفت چون اصلاح طلبان محتاج قیم مذهبی هستند و در نهایت می­خواهند آن بازی را که در سطح رئیس جمهور باختند در سطح رهبر ببرند. پس دو كلمه ای هم راجع به او بگوییم كه بعد كسی تهمت بی محلی به ولیعهد معزول خمینی را به ما نزند. طرفداران رهبری وی دو دسته اند.

اگر كسی بخواهد در چارچوب جمهوری اسلامی بماند، یعنی خلاصه اینكه جان بكند برای اینكه به هیچ جا نرسد، البته كه باید دنبال رهبر مذهبی بدود. ولی اگر بخواهد از این نظام بیرون برود، یعنی تنها راهی را كه عقل و منطق پیش پایش میگذارد برگزیند، بهتر است دنبال آدم جدی بگردد و از كل این حزب اللهی های بازیافت شده كه هر روز هم بر شمارشان افزوده می شود، صرف نظر بكند.
گروه دیگری به دلیل درك لزوم رهبری و نبود نامزد دندانگیر به این صرافت افتاده اند كه دست به دامن آیات عظام بشوند. خطر اصلی اینجاست، چون این حرف از زبان برخی اهل تحقیق و تحلیل هم شنیده شده و جداً ممكن است كه عده ای را به راه خطا بكشاند.

نكته این است كه نباید از سر اضطرار دنبال هر كسی راه افتاد چون اصلاً معلوم نیست عاقبت كار به كجا ختم بشود. از بابت تئوریك معلوم است كه فایده رهبر چیست و احتیاج جنبش مردمی هم به رهبر روشن است ولی فقط از هول  اینكه كار منظم بشود و زحمات مؤثر واقع گردد هر کسی را به عنوان رهبر انتخاب نمی كنند. 
گفتن اینكه اتحاد شرط پیروزی است و همه باید از افق های مختلف سیاسی گرد هم بیایند تامملكت را از شر نظام اسلامی خلاص كنند و چون به رهبر احتیاج است  بهتر است نقداً دور یک شخصیت مذهبی که تا حدی از ضربات حکومت در امان باشد، جمع شوند، ظاهرالصلاح به نظر می آید. ولی اگر مختصر توجهی بكنیم می بینیم كه این همان نسخه ایست كه یكبار در سال پنجاه و هفت پیچیدیم و به این روز افتادیم. آنجا هم صحبت از اتحاد بود و از رهبری كارآمد یك شخصیت مذهبی. 
حرف خیلی هم نادرست نبود چون دیدیم كه خمینی در راندن شاه موفق شد ولی ما را گرفتار مشكل بزرگتری كرد كه خودش بود و نظام اسلامی اش. مشكل اصلی ما نظام اسلامی است و رهبری یك شخصیت مذهبی نخواهد گذاشت كه جنبش فعلی از مذهب ببرد و دین را از دولت جدا كند. رهبر چیزی نیست كه بشود فارغ از هدف یا از دینامیسم و منطق موقعیت تاریخی انتخاب كرد و روی هر حركتی سوارش كرد.
 
منطق حركت فعلی كدام است؟
جنبشی كه اكنون در ایران به راه افتاده و نور امید را به دل همه ما تابانده پدیده ای نیست كه بتواند به هر ترتیب حركت كند و به هر كجا هم برود. مقصود من به هیچوجه به میان آوردن بحث «جبر تاریخی» یا این قبیل مسائل نیست. مقصودم منطقی است كه جریانات تاریخی تعقیب می كند، نه با نفی آزادی فردی بلكه با شكل دادن به راهی كه در برابر آن گشوده شده. ساده عرض كنم، ما در یك وضعیت تاریخی معین نمیتوانیم هر طور می خواهیم عمل كنیم و هر نتیجه ای هم می­خواهیم بگیریم. برای روشن شدن مطلب از انقلاب قبلی شروع می كنم تا برسم به انقلاب در حال تكوین فعلی.

در ابتدای انقلابی كه در نهایت به رفتن شاه و آمدن خمینی انجامید معترضان كه روز به روز بر شمارشان افزوده می شد، خواستار آزادی هایی بودند كه تحققشان را به درستی در اجرای قانون اساسی مشروطیت می جستند كه با تمامی نقاط ضعفش قانونی بود دمكراتیك و لیبرال. 
ولی شاه كه در رأس نظام اتوریتر پهلوی قرار داشت به هیچوجه مایل به احقاق حق مردم نبود و به هر قیمت بود در برابر این كار مقاومت می كرد. در این شرایط منطقی بود كه فشار اعتراض متوجه شخص او بشود چون وی فقط رهبر نظام نبود، بلكه به دلیل از محتوا خالی كردن تمامی نهادهای دولتی (نه فقط مجلس، بلكه وزارتخانه ها و حتی ارتش) مركز ثقل آن هم بود. 
مردم ایران البته آزاد بودند كه بین حمله نكردن یا كردن به شاه هر كدام را كه می خواهند انتخاب كنند و دیدیم كه تا مدتها میلی به این دومی نداشتند. ولی این هم بود كه با در نظر گرفتن خصایص حكومت و اوضاع زمان، اگر با شاه طرف نمی شدند امكان خلاصی از دست استبداد حاكم را نمی داشتند. آزادی عمل آنها محفوظ بود ولی نمی توانستند هم به شاه حمله نكنند و هم آزادی سیاسی به دست بیاورند. 

مطلقاً مسئله «قوانین تاریخ» و این حرفها در كار نبود ولی وضعیت شكلی داشت كه تابع خواست هیچكدام از بازیگران صحنه تاریخ نبود و منطق خود را به آنها تحمیل می كرد. رهبر شدن خمینی كه توانست از خارج به طور مستقیم و بی وقفه شخص شاه و حتی كل نظام سلطنتی را نشانه بگیرد، از این دید بی حساب نبود. او تنها كسی بود كه می توانست جداً و با دست باز در جهت منطق جریان حركت كند. 
منتها هدف نهایی وی برقراری نظامی بود كه اكثر قریب به اتفاق مردم از چند و چون آن اطلاع نداشتند و خمینی هم كوشش چندانی برای مطلع كردنشان نكرد چون می دانست كه اگر مردم بفهمند چه آشی برایشان پخته شمار طرفدارانش، حتی با این وجود كه تنها رهبر قادر به ساقط كردن شاه است، به سرعت كاهش خواهد گرفت و ای بسا كه شكست هم بخورد. 

در حقیقت با در نظر گرفتن توان خمینی برای كوبیدن شاه و هدف بعدیش كه به بند كشیدن مردم ایران بود معقول ترین روش برای مردم این بود كه با روی كار آمدن بختیار رهبر عوض كنند و اگر از یكی برای خلاص شدن از شر شاه استفاده كرده اند برای كسب آزادی سیاسی به دیگری بگروند. می دانیم كه متأسفانه این طور نشد. معما امروز بعد از حل شدن و گذشت سال ها به چشم همه آسان می آید ولی در آن شرایط غامض می نمود. همان رهبر اولیه سر كار ماند و ما را در نهایت به جایی برد كه می بینیم.
 
اكنون نیز باید وضعیت عینی را كه تابع خواست ما نیست و محدودیت هایی را به همه ما تحمیل می نماید، در نظر گرفت. امروز هم هدف مردم همان آزادی سیاسی است چه آنرا مستقیماً بطلبند و چه چیزهایی را بخواهند كه جز در سایه آن فراهم نمیگردد. مسئله این است كه این بار قانون اساسی كه قانونی فاشیستی است مطلقاً به این حرفها میدان نمی دهد و هركس به نیت آزادی خواست اجرای آنرا داشته باشد آب در هاون می كوبد. 

بار قبل مشكل از وجود حكومتی اتوریتر برمی خاست كه حالتی بسیار فردی گرفته بود و به این دلیل كه مركز ثقلش خود شاه بود، برای كوبیدن حكومت باید خود او كوبیده می شد. این دفعه مانع اصلی برقراری آزادی سیاسی اختلاط دین و دولت است و مركز ثقل این حكومت همین تقدسی است كه بر سیاست چنگ انداخته است. این بار مسئله فردی نیست، حتی خامنه ای هم اهمیتی قابل مقایسه با شاه ندارد. 

مقصود این نیست كه نباید به وی حمله كرد، البته كه باید كرد، ولی باید توجه داشت كه این كار برای رهایی كافی نیست چون اگر او برود و آخوند دیگری جایش را بگیرد  مشكل اختلاط دین و دولت حل نخواهد شد و گرهی از كار ما گشوده نخواهد گشت. در نظام سلطنتی می شد پادشاه مشروطه داشت، در نظام اسلامی نمی توان رهبر مشروطه داشت. آنجا ختم نظام سلطنتی خواست شخصی خمینی بود که به همه تحمیل شد، اینجا ختم نظام اسلامی شرط عینی خلاصی است و از پذیرفتنش گزیر نیست.

در شرایط حاضر كه باید درست دخالت مذهب در سیاست را هدف گرفت رفتن زیر علم رهبر روحانی نقض غرض است. حتی اگر وی موفق به حذف خامنه ای بشود نظام اسلامی همان خواهد ماند كه هست. رهبر روحانی، هرکس که باشد، در حقیقت آخرین خط دفاع نظام است نه خط مقدم حمله مخالفان نظام. دنبال او رفتن یعنی رفتن زیر علم دشمن.
 
ما امروز رهبری لازم داریم كه بتواند هر دو وجه مشكل مان را حل كند، یكی كوبیدن نظام فعلی با حمله به اختلاط دین و دولت و دیگر آوردن جایگزین دمكراتیك. گفتم كه خمینی در آن دوران فقط به درد پرده اول نمایش می خورد ولی متأسفانه در پرده دوم هم هنرنمایی كرد. این بار شانس این كه وقتی كار از ابتدا به دست آدم ناجور افتاد بعد هم ناگهان كسی مانند بختیار پیدا شود و فرصت خلاص شدن از دست او را برایمان فراهم بنماید، نیست، باید از اول در كار دقت كرد.

امروز دمكراسی لیبرال نه فقط بهترین راه انتظام حیات اجتماعی است (كه همیشه بوده) بلكه از این بابت قبول عام هم پیدا كرده كه سی سال پیش مطلقاً نداشت. مردم هم عملاً طالب همین راه شده اند ولی مشكل این است كه برای رسیدن به هدف نه كادر سیاسی كافی داریم و نه رهبر لیبرال. تا اینجا هر چه امتیاز گرفته ایم از این بوده كه حرفمان رواج یافته و به حركت از بابت شعار شكل داده است و سخنان نامربوط را با سرعت نسبتاً قابل توجهی از میدان به در كرده است، ولی همین و بس.

در این وضعیت مسئله رهبری (چه فردی و چه جمعی) حیاتی است. اگر اختیار كار به دست آدم یا آدمهای غیرلیبرال بیافتد حساب ما با كرام الكاتبین است. نباید به این دل خوش كرد كه مردم آزادی می خواهند پس از مسیر درست منحرف نخواهند شد. 
مردم هیچگاه نمی خواهند سختی بكشند و تحقیر شوند و از حقوق اولیه خویش محروم گردند ولی متأسفانه گاه كارهایی می كنند كه گرفتار تمامی این بلایا می شوند. 
نه به این دلیل كه دیگران توطئه می كنند یا جبر تاریخ چنین حكم كرده یا مشیت الهی اینطور خواسته، به این دلیل ساده كه خودشان از عهده تحلیل درست موقعیت و عمل كردن به تناسب آن برنیامده اند.
 
عامل زمان
در نهایت این سؤال پیش می آید كه تا رهبر پیدا بشود حكایت چه شكلی خواهد گرفت. پس قبل از پایان مطلب نگاهی هم بكنیم به مشكل ترین بخش تحلیل. «در نظر گرفتن عامل زمان» یكی از عبارات رایج و بسیار مهم تحلیل های استراتژیك است ولی آنچه با این عبارت ساده و كوتاه بیان می گردد پیچیده ترین مسئله ممكن است. توجه به عامل زمان یعنی در نظر گرفتن تحول محتمل جمیع عناصر مطرح در بازی. روشن است كه این كار غیرممكن است و حتی ارزیابی تحول عناصر مهم هم نمی تواند با جامعیت صورت بپذیرد، چه رسد به همه آنها. در این حالت فقط می توان در عین كوشش برای دور نیافتادن از واقعیت، افق تحولات را با چند خط فرضی ترسیم كرد.

اول از همه این هست كه امكان بازگشت به عقب وجود ندارد و بازی «دمكراسی اسلامی» كه سر همه را چندین سال گرم كرده بود از سر گرفتنی نیست. نه به این دلیل كه «گردونه زمان به عقب برنمیگردد»، نه فقط به این خاطر كه مردم از این كارها خسته شده اند، بل از این جهت كه حكومت امكان دوباره به راه انداختن این بازی را كه به هر حال محتاج  دو دسته بازیگر است ندارد. خلاصه اینكه بنگاه تئاترال خامنه ای و شركا به دلیل كمبود بازیگر از ادامه برنامه قبلی معذور است.

نكته دیگر این است كه حركت اعتراضی مردم دوری گرفته كه فروكش كردنش بسیار بعید می نماید. از آنجا كه بازگشت به عقب ممكن نیست اعتراضات به طور موضعی یا ادواری ادامه خواهد داشت و بیش از پیش توان حكومت، مشروعیت نداریش و روحیه قوای انتظامیش را خواهد فرسود. این جنبش هنوز مهر خود را به این یا آن روز دفتر سال و ماه نزده تا صاحب تقویم خود بشود. پس از هر فرصتی برای ابراز وجود استفاده می كند، چه روزهای مذهبی و چه روزهای ملی. به هر صورت از این بابت كمبودی نیست.

گروه هایی كه با هم در حال نبردند می كوشند تا در درجه اول آرایش نیروهای مقابل را از هم بپاشند تا بتوانند تار و مارشان كنند. نقداً این آرایش از طرف مردم پاشیده شدنی نیست، به دلیل سادگی زیاده از حدش كه بالاتر به آن اشاره شد. البته وقتی در قالب استراتژیك منتظم شد پیچیده تر خواهد گشت و طبعاً به همان نسبت هم آسیب پذیرتر خواهد شد ولی هنوز به آنجا نرسیده ایم و به علاوه این نقطه ضعف (چنان كه معمولاً پیش می آید) با كارآیی بیشتر جنبشی كه نظم پیدا كرده، جبران خواهد شد. 

در طرف مقابل، حكومت با منظم ترین آرایش وارد نبرد شده ولی از روز اول از این بابت تضعیف گشته است چون چنددستگی در دلش بیش و بیشتر شده است. از این گذشته  سركوب مردم بی سلاح مأمور و آمر را به یكسان میفرساید و سست میكند. مشت محكم و به هم فشرده به همین ترتیب شروع میكند به لرزیدن و گشوده شدن.

افق در برابر مردم به سوی تقویت بیشتر باز است ولی برای حكومت به سوی تضعیف. دستگاه حكومتی تا به حال بیشترین نیرویی را كه می توانسته است به میدان فرستاده ولی مردم تازه در اول كارند. هر روز كه از كشمكش بگذرد احتمال ورود بی طرفان به بازی بیشتر می شود و احتمال اینكه به هر نوع طرف معترضان را بگیرند، فزونی می گیرد. به عبارت دیگر سربازگیری فقط از یك طرف انجام می پذیرد و حكومت فقط می تواند تلفات بدهد، نه به صورت كشته كه كم اهمیت ترین است، بلكه با فرار و با تمرد و حداقلی سردی و وظیفه نشناسی.

می بینیم که گروه برنده انتخابات، چنانکه در طول حیات حکومت های توتالیتر گاه و بیگاه مشاهده می شود، تصمیم به نوعی تهاجم ایدئولوژیک گرفته است، با طرح کتاب های جداگانه برای دختر و پسر، جداسازی زن و مرد در دانشگاه ها و... این امر را باید کوششی برای تحکیم پایه های سست شده رژیم محسوب کرد، البته پایه های معنوی وگرنه پایه های مادیش که تغییری نکرده است و نکته درست در همینجاست. امکانات مادی رژیم از روز اول هم برای تحمیل ایدئولوژیش به مردم کافی نبوده است. هر بار فشار خارجی (اول جنگ ایران و عراق و سپس داستان اتم) نقطه اتکایی شده برای تحمیل خواست های حکومت به مردم و در نهایت تقویت نظام. 
در حال حاضر اصرار بر منطبق کردن جامعه با ایدئولوژی فقط می تواند بر تنشها بیافزاید و تداوم آنها را تضمین نماید بدون این که کوچکترین امتیازی برای مهارشان نصیب حکومت سازد. این رفتار یعنی سرکوب می کنیم و امتیازی که نمی دهیم که هیچ، چیزی هم طلبکاریم. این ترتیب رفتار امروز در بضاعت حکومت نیست و کسی را هم از مخالفت منصرف نمی سازد بلکه در عوض قابلیت سربازگیری مخالفان را افزایش خواهد داد.

نیروهای حكومت تا به حال خشونت بسیار به خرج داده اند ولی عملاً درگیر بازی خاصی شده اند كه میتوان از عناصر ثابت سناریوی انقلابی شمردش. اگر خشونت را كم كنند به حساب ضعف و عقب نشینی آنها گذاشته خواهد شد نه درآمدن از در دوستی و تفاهم، ولی اگر بیشترش كنند چون نمی توانند از پس همه مردم بربیایند، حریف را جری تر خواهند كرد ـ باید كج بدارند و مریزند. به دلیل چنددستگی، یعنی برهم خوردن مرز خودی و غیرخودی، نمی توانند بی حساب خشونت نشان بدهند. 

در این حالت هر ضربه غیركاری مردم را بیشتر تحریك خواهد كرد، بخصوص كه واكنش های حكومتیان را آسان تر پیش بینی می كنند و حد و حدود آنها را بهتر می سنجند. دو طرف نبرد به سرعت یادمی گیرند همدیگر را بشناسند و این شناخت برای مردم بسیار مفیدتر است چون از كرختی ابهام و ترسی كه از آن به در آمده اند، به طور دائم می كاهد. در مقابل آگاه شدن اسلامگرایان به نیرو و اراده مردم فقط می تواند ترس و دلسردی بیافریند.

و بالاخره اینكه با طول كشیدن رودررویی به احتمال قوی شعارها تقطیر خواهد شد و از «جمهوری ایرانی» كه بسیاری كوشیدند تا ندیده اش بگیرند یا كم اهمیت و حتی نادرست جلوه اش بدهند و موفق نشدند، بسی فراتر خواهد رفت. این شعار اولین قدم برای قطع رابطه با وجهه اسلامی حكومت بود و همین خط است كه منطقاً باید ادامه پیدا كند و به صورت هرچه روشن تر بیان شود چون راه مرگ حكومت اسلامی و زاده شدن دمكراسی هر دو مشروط به تحقق شرط جدایی دین و دولت است.

در این میان مسئله رهبری صورت فرآیندی دوگانه را پیدا خواهد كرد. رهبر مظهر وحدت گروهی است كه درگیر مبارزه است. رهبر اسلامگرایان روشن است كه كیست و از روز اول دعوا به طور مداوم از اقتدارش كاسته شده و هر روز بیش از روز قبل هدف حمله واقع گشته است. راهی كه در پیش پای اوست راه افول و مرگ سیاسی است. 
در مقابل جنبش مردمی باید رهبری (فردی یا جمعی) پیدا كند که بتواند پشت حریف را به خاك بیاورد. زایش یكی و مرگ دیگری به اندازه زیاد به هم بسته است و اوج یكی با حضیض دیگری همراه خواهد بود. مردم هر روز در كفه مقابل خامنه ای وزنه جدیدتری میگذارند ولی وزنه اصلی رهبزی است كه باید ترازوی قدرت را به جنبش وادارد.
 
تا اینجا چند بار صحبت از امید شد. ولی امید تنها كافی نیست چون همیشه در آن ردی از انفعال هست و از صبر اینكه ایام خود به كام ما بشود. باید اراده داشت، اراده تغییر، اراده چیرگی بر موانع، اراده پیروزی، اما اراده تؤام با امید، نه رنگ گرفته از خیالپردازی. سختكوشی در عین واقع بینی مشكل ترین آزمونی است كه در برابر جنبش مردم ایران قرار دارد. شك نباید داشت كه از این آزمون نیز سربلند بیرون خواهند آمد.

تو در نماز عشق چه خواندی؟

Posted: 20 Dec 2009 02:02 PM PST

سید عطاالله مهاجرانی
آیه الله العظمی منتظری درگذشت. چراغ عمری سرشار از افتخار و مهر و مردم دوستی و آزادیخواهی به ظاهر خاموش شد. صدای گرم و صمیمانه ای که از جنس صداقت و وفا بود، دیگر به گوش نخواهد رسید.  مرجعی که پناهگاه مردم بود و ملجا آنانی که بر تن و روح خود زخمی از استبداد داشتند، دم فرو بست.
 
با اطمینان می توان گفت که کارنامه عمر آیه الله العظمی منتظری، کارنامه ای بی نظیر است. او عدالت و حقیقت خواهی و حق گویی را به عنوان محور و مدار زندگی خویش انتخاب کرد و همه عمر او هزینه های سنگینی بود که با روی باز و تبسم تحمل کرد. هیچگاه تسلیم ستم نشد، اما تحمل کرد. حکیم بود و استطاعت صبر داشت.
 
 در دوران حکومت فاسد پهلوی از این زندان به آن زندان کشانده شد. شش ماه حبس انفرادی را تحمل کرد، بسیار شکنجه شد تا به تعبیر ازغندی، بازجوی جنایتکار ساواک، خمینی دیگری تحقق نیابد. یک بار او را از تبعید در شهر سقز کردستان به زندان اوین بردند. در هر شهری که تبعید بود، حضور او اسلام و مسلمانی را که سرشار از مهر و محبت و تواضع بود، نشان می داد. در دوران زندان به تدریس فقه و فلسفه پرداخت و تمام علمای دین که همبند او بودند، از حضور ذهن و تسلط او بر اسفار و متون فقهی به شگفتی می آمدند. او اگر از نهج البلاغه سخن می گفت، سخنش تشریفات نبود، دستش در تمام عمر به خون کسی آلوده نشد. غباری از کلمات او بر خاطر پیراسته ای ننشست...
 
او تبدیل به حجت مسلمانی ما و معیار سنجش دیگران شد. انسانی که تمام عمر حق جو و حق خواه است، خود تبدیل به معیار می شود. انسان هایی هستند که در زندگی به اعتبار آنچه از قدرت و ثروت می اندوزند، قدر و قیمت می یابند، آیه الله منتظری با آنچه از دست داد، ارزشی تاریخی آفرید. او با رفتارش و اندیشه و سخنش نشان داد، در برابر عدالت هر امر دیگری از جمله قدرت و حکومت بی ارزش و بی اعتبارست.
 
تفحص او در متون فقهی و اصولی و حدیث و تفسیر و فلسفه و منطق مثال زدنی است. چه کسی می تواند دشوارترین مباحث را مثل او آن قدر روان و آسان بیان کند؟ همان دروس منظومه را که در دوران حبس خانگی برای فرزندان و نوه هایش گفته است، بشنوید. فرزندان و نوه هایی که سهمشان در ماه های گذشته حبس و هتک بود.
 
بصیرت همان بود که آیه الله منتظری داشت. درست است که رسانه های دولتی و حکومتی هنوز  حتی پس از رحلتش از بغض و هتک خالی نیستند، حتما هیچگاه از رسانه حکومتی رحلت او به عنوان عزای عمومی اعلام نخواهد شد، اما در ژرفای جامعه نام و یاد آیه الله منتظری با  وجدان ملت ایران و تمام آزادیخواهان و انسان دوستان آمیخته شده است. شعار دانشجویان دانشگاه علم و صنعت:
منتظری زنده است / مرجع پاینده است
 
گوشه ای از بروز و ظهور وجدان عمومی ملت ایران است. مردم خود، دانشجو و دانش آموز و کارمند و کارگر، زن و مرد و پیر و جوان بایست یاد و نام او را گرامی دارند، نام و یاد او پاسداشت آزادی و مردم دوستی و محبت است.
 
بیش از همه از مراجع عظام تقلید و عالمان وارسته دینی و دانشگاهیان انتظار می رود، در این سوگ عظیم سخن بگویند. حکومت بی تردید پریشان و سرگردان خواهد بود که با تشییع جنازه ایشان چه کند. سال ها پیش وقتی آیه الله منتظری از زندان شاه آزاد شده بود، امام خمینی در پیامی برای ایشان نوشتند:
"جنایتکاران به شما و ملت، از سایه شما رجال عدالتخواه می ترسند."
 
آن واهمه ها همچنان باقی ست. تا استبداد زنده است،  نام و یاد آیه الله منتظری مثل چراغی می سوزد. مثل آیه نور شعله می کشد و راه را نشان می دهد. در روزگاری که تحریف دین و ارزش ها مهمترین فتنه است و آدمکشان- گزارش جوان کشی شان را در زندان کهریزک اعلام کردند- با امامان معصوم سنجیده می شوند و منتقدان و مخالفان هتک می شوند و تهدید به زندان و طرد...نام آیه الله منتظری یک حجت است که اسلام و مسلمانی روایت دیگری دارد بری از قتل و آزار و حبس و شکنجه و دروغ و خرافه.
 
تو در نماز عشق چه خواندی
که سال هاست
این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند؟

در سوگ استاد

Posted: 20 Dec 2009 02:00 PM PST

محسن کدیور
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا

شیخنا الاستاد آیت الله العظمی حسینعلی منتظری نجف آبادی پس از عمری پربار و حیاتی پرعزت و کارنامه ای درخشان به رحمت ایزدی پیوست و روح بلندش از عالم خاک به ملکوت اعلی رهسپار شد. جهان اسلام و مکتب اهل بیت (ع) یکی از بزرگترین عالمانش را از دست داد. حوزه های علمیه تشیع در سوگ یکی از استوانه های فقاهت سوگوار شدند. اسلام سیاسی بزرگترین نظریه پرداز معاصر خود را از کف داد. ملت ایران پدر مهربان خود را از دست داد. جنبش سبز ملت ایران در عزای رهبر معنوی خود عزادار است.

آیت الله منتظری به عالم اسلام و تشیع خدمات ارزنده ای کرد. شاگردان فراوانی تربیت کرد، آثار ارزشمند علمی در فقه، اصول، کلام و شرح احادیث اهل بیت به رشته تحریر در آورد. او صاحب ابتکارت بدیع فقهی و آراء جدید علمی متعددی در حوزه اسلام سیاسی، حقوق بشر و فقه معاملات بود. انسانی وارسته، مسلمانی پاک نهاد، مومنی مهذب و موحدی خالص بود. او مصداق بارز "عالم ربانی" بود که عظمت حق را باور کرده بود و همواره ضوابط اخلاقی بر تمامی افعال و اقوالش مسلط بود. عمری را به مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی سپری کرد. حقاً مجاهد فی سبیل الله بود و در اعتلای کلمه حق از هیچ کس و هیچ چیز نهراسید و دریا دلانه به مقام و موقعیتهای زودگذر دنیوی پشت پازد و همواره از حقوق مردم دفاع کرد. یار مظلومان و دشمن ظالمان بود. برای تحقق ارزشهای قرآن و تعالیم نبوی و تشیع علوی دهه ها زحمت کشید. در کردار و گفتار و رفتار پیرو راستین امام علی (ع) بود. در اقتدا به رسول الله (ص) مرامش رحمت بود، و با مردم ساده و صمیمی سخن می گفت. سخنش که از دل برخاسته بود لاجرم بر دل می نشست. در تأسی به قرآن کریم "انصاف" - حتی با آنها که در حق او ظلم کرده بودند - در سرلوحه رفتار متین او بود.

در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی پس از رهبر فقید انقلاب شاخص ترین چهره بود. سالها زندان و شکنجه و تبعید در کارنامه درخشان مبارزاتی او ثبت است. نام منتظری و طالقانی هرگز از ذهن و ضمیر دوستداران نهضت اسلامی پاک نمی شود. در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بیشترین نقش را داشت. اگر چه سالها به عنوان قائم مقام رهبری از سوی مجلس خبرگان انتخاب شده بود، اما "نصیحت به ائمه مسلمین" را فدای دستیابی به قدرت ظاهری نکرد و در دفاع از حقوق زندانیان و پافشاری بر حقوق شهروندی ملت ایران از قدرت کنار گذاشته شد. هرچند تا پایان عمر کوشید جمهوری اسلامی را که خود از باغبانانش بود، از علف هرز "استبداد دینی" اصلاح کند.  

انتقادات صریح آن فقید سعید از دیکتاتوری در 13 رجب سال 1376 به پنج سال و شش ماه حصر خانگی یک مرجع تقلید منتقد در جمهوری اسلامی انجامید. لگه ننگ این حصر خانگی هرگز از دامان حاکمان جمهوری اسلامی پاک نخواهد شد. آیت الله منتظری در حصر هم از امر بمعرف و نهی از منکر و نصیحت به ائمه مسلمین دست نکشید. و همواره حاکمان را به عدالت و دادگری و رعایت حقوق ملت فراخواند. آن رادمرد همواره از منظری دینی به نقد قدرت می پرداخت و ضوابط رحمت نبوی و عدالت علوی را به حاکمان متذکر می شد. آیت الله منتظری عمیقا به حقوق انسان - از آن حیث که انسان است - باور داشت و از حقوق بشر صمیمانه دفاع می کرد. او پیش کسوت آزادی خواهان ایران بود. مجاهدتهای حق طلبانه و دفاع منصفانه او از حقوق همه مظلومان از هر صنف و مذهب و مرام، همگان را شیفته او کرده بود. 

منتظری در اوج عزت دار فانی را وداع کرد. عاش سعیدا و مات سیعدا. رحلت او نیز مانند حیات او ظلم ستیز و آزادی بخش است. ارباب قدرت، والیان جائر و حاکمان ستمگر با زور و سرکوب و خشونت و زندان و سرنیزه و بخشنامه خود را "معظم" می پندارند، اما منتظری با دفاعش از حق و عدالت و آزادی و اخلاق فاتح قلوب ملت ایران شد. راه منتظری سبز است. پیام منتظری تأسی به رحمت نبوی، عدالت علوی و ظلم ستیزی حسینی است. این راه بی بازگشت ملت ایران است. 

آیت الله منتظری در چند ماه اخیر بیشتر از گذشته سخن گفت، بیشتر نوشت و واضحتر از همیشه با مردم و حاکمان مستبد اتمام حجت کرد. گوئی رحلت خود را پیش بینی کرده بود. ایشان به صراحت حکومت فعلی را نه جمهوری و نه اسلامی اعلام کرد. او رضایت و رأی مردم را شرط لازم هر نوع تصدی گری در حوزه عمومی می دانست و در فتوای تاریخی 19 تیر 88 خود جائران بی تدبیر را خودبخود معزول  دانست.  

اینجانب با قلبی شکسته و چشمی گریان و دلی پرخون این مصیبت بزرگ را به بیت رفیع آن مرجع عالیقدر بویژه حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد منتظری و  جناب آقا سعید منتظری و دیگر بازماندگان معزز، علمای اعلام و همه آزادی خواهان و حق طلبان بویژه معترضان سبز ایرانی تسلیت عرض می کنم. برای آن فقید سعید رحمت و رضوان و برای بازماندگان و داغداران - یعنی قاطبه ملت مظلوم ایران - صبر و اجر و ادامه راه آن عالم ربانی - یعنی حق طلبی و آزادی خواهی - را مسئلت دارم.

تهدید فعالان سیاسی برای جلوگیری از حضور در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری

Posted: 20 Dec 2009 01:53 PM PST

ماموران وزارت اطلاعات عصر روز یکشنبه در تماس تلفنی با گروهی از فعالان سیاسی و مطبوعاتی آنها را تهدید کردند در صورت حضور در مراسم تشییع پیکر "آیت الله العظمی منتظری" بازداشت خواهند شد.
 تاکنون چندین نفر از فعالان سیاسی در گفت و گو با خبرنگار "جرس"، خبر تلفن تهدید آمیز وزارت اطلاعات را تایید کرده اند.

یکی از این افراد به جرس گفت که ماموران او را تهدید کرده اند اگر قصد شرکت در تشییع پیکر آیت الله العظمی منتظری را داشته باشد پیش از رسیدن به شهر قم بازداشت خواهد شد.

پیش از این نیز در آستانه راهپیمایی ۱۳ آبان گروهی از فعالان سیاسی و مطبوعاتی از سوی وزارت اطلاعات تهدید شده بودند که اگر قصد شرکت در تجمع را داشته باشند بازداشت خواهند شد.

بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب به مناسبت رحلت آیت‌ الله منتظری

Posted: 20 Dec 2009 12:35 PM PST

به دنبال درگذشت مرجع بزرگوار تقلید، فقیه عالیقدر و مجاهد نستوه، حضرت آیت الله العظمی منتظری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با صدور اطلاعیه ای درگذشت این عالم ربانی را تسلیت گفت.
متن کامل این اطلاعیه در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم
إنا لله و إنا الیه راجعون
یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏ (فجر: ۲۷-۳۰)

درگذشت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ حسین علی منتظری ملت مسلمان ایران را در سوگ نشاند. آیة الله العظمی منتظری عالمی خداترس و دین باور، ژرف اندیش و آگاه به زمانه و عزیز و آزاده بود. او به حق شایسته این توصیف مولا امیر مؤمنان(ع) بود که فرمود: «وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ وَ قَدْ یخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لَهُمْ»(بدان که حق مداری و التزام به حق دشوار است و خداوند این دشواری و سختی را بر گروهی که در طلب آخرت هستند و در سودای رضوان الهی نفس خود را به تحمل دشواری و پایداری بر مسیر حق و حقیقت ملزم می دارند و به راستی وعده خداوند یقین دارند، آسان فرموده است.)(عهد نامه مالک اشتر)

حق گرایی و صراحت و شجاعت او نشانی از زلال حق گرایی و صراحت و شجاعت علوی داشت و علم و دانش بی مانندش مخالفانش را نیز به اعتراف و تکریم وامی داشت. او از جمله عالمان ربانی و آخرت اندیشی بود که گوهر نایاب و نیاز مبرم زمانه و حجت مسلمانی ما و افتخار دینداری و دلیل راه دیندارانند و رسول بزرگوار اسلام درحق ایشان بود که فرمود: «إذا مَاتَ العَالِمُ ثَلُمَ فی الإسلامِ ثُلمَةً لا یَسُدُّها شَیءً»

و چه تأسف بار است از دست دادن عالمی چون او در زمانه ای که بیش از هر زمان دیگری به وجودش نیازمند بودیم. و به راستی اگر نبود اعتقاد به خداوند متعال و اعتماد به مشیت حکیمانه او چه سخت و ناباورانه می نمود از دادن انسان های بزرگی همچون او.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران درگذشت عالم ربانی حضرت آیة الله العظمی منتظری را به محضر امام زمان(ع)، بیت شریف ایشان، ملت بزرگ و حق طلب ایران و مراجع عظام راستین و عالمان روشن بین حوزه های علمیه تسلیت عرض می کند و از درگاه خداوند قادر متعال برای آن مرحوم علو درجات و همنشینی رسول بزرگوارش در بهشت رضوان مسئلت دارد.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

فیلم / تجمع عزاداران در میدان محسنی تهران

Posted: 20 Dec 2009 01:24 PM PST

به گزارش خبرنگار رویداد از تهران صدها عزادار تهرانی شب گذشته 29 آذرماه در میدان محسنی این شهر تجمع کردند و شعارهایی در سوگ مرجع جلیل القدر شیعیان ، حضرت آیت الله العظمی منتظری (ره) سر دادند.
در همین حال نیروهای انتظامی سعی نمودند از تجمع مردمی جلوگیری نمایند. با این وجود تجمع کنندگان با شعار "این ماه ماه خون است ، نیرنگ سرنگون است" ، "عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز ، ملت سبز ایران ، صاحب عزاست امروز" ، "منتظری مظلوم ، آزادیت مبارک" و "یاحسین ، میرحسین" نسبت درگذشت جانسوز این فقیه عالی قدر ابراز احساسات نمودند.


تجمع میدان محسنی تهران - 29 آذر 1388

همچنین در نقاط دیگر تهران نیز تجمع های و عزاداری های مشابهی گزارش شده است. در برخی از شهرهای دیگر همچون اصفهان ، شیراز و نجف آباد نیز مردم مراسم خودجوشی را برگزار کرده اند.

پیام تسلیت آیت الله طاهری اصفهانی به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری

Posted: 20 Dec 2009 01:13 PM PST

آیت الله سید جلال الدین طاهری با ارسال پیامی به حجت الاسلام والمسلمین احمد منتظری درگذشت آیت الله العظمی منتظری را تسلیت گفت.
متن کامل این پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون

یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ احمد منتظری دام عزه
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

روح بلند مجاهد نستوه، فقیه عالیقدر، مرجع مظلوم و آزادیخواه جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی منتظری رضوان الله تعالی علیه در ایام شهادت اسوه مظلومان و آزادگان جهان، سالار شهیدان، حضرت ابا عبدالله (ع) به ملکوت اعلی پیوست و عالم اسلام را غرق در عزا و ماتم نمود. آن بزرگ مرد که استوانه فقاهت، تقوی، زهد، مجاهدت و عرفان بود سراسر عمر شریفش را در ترویج معارف حقه قرآن و اهل بیت صلوات الله و سلام علیهم اجمعین و نمایاندن چهره ناب اسلام محمدی سپری نموده و همواره بر استیفای حقوق حقه مردم پایفشاری نمود. نوای دلنشین تفسیر نهج البلاغه اش همواره فریاد امام علی بن ابیطالب (ع) را در گوش انسانها نوا در می دهد.

اینجانب این ضایعه عظمی را به ساحت مقدس امید مستضعفان جهان حضرت بقیه الله امام زمان (عج)، امت اسلام به ویژه حوزه های علمیه تشیع و مراجع عظام تقلید، فضلا و شاگردان آن مرحوم و جنابعالی و فرزندان و بیت مکرم معظم له و عموم علاقه مندان تسلیت عرض نموده از حضرت احدیت علو درجات و غفران الهی و حشر با نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین و صبر و اجر جمیل و جزیل برای بازماندگان و دوستداران مسئلت می نمایم.

والسلام
سید جلال الدین طاهری
29/8/88
مطابق با سوم محرم الحرام
1431

حضورر کروبی و موسوی در بیت آیت الله منتظری

Posted: 20 Dec 2009 04:10 PM PST

میر حسین موسوی  و مهدی کروبی شب گذشته در خانه آیت الله منتظری حاضر شدند و فقدان این عالم آزادیخواه و جلیل القدر جهان تشیع را به بازکاندگان و ملت ایران تسلیت گفتند.
به گزارش رویداد، میر حسین موسوی به همراه تنی چند از اعضای دفتر و نزدیکان خود با خانواده آیت الله منتظری دیدار نمود.

ساعاتی پیش نیز مهدی کروبی و آیت الله طاهری به دیدار بیت آیت الله منتظری رفتند. با حضور ایشان در بیت شعارهایی از جمله "عزاعزاست امروز روز عزاست امروز ، جنبش سبز ایران صاحب عزاست امروز" ، "منتظری زنده باد کروبی پاینده باد"، "منتظری منتظری آزادیت مبارک"، "صلی علی محمد یار امام خوش آمد" ، "یا حجت ابن الحسن ریشه ظلم رو بکن " و "مرگ بر دیکتاتور" سر داده شد.

به گزارش خبرنگار رویداد آقایان موسوی و کروبی و آیت الله طاهری با پیکر مطهر این عالم ربانی وداع کردند.

آقایان موسوی و کروبی فردا در مراسم خاکسپاری این مرجع عالی مقام شیعه حاضر خواهد بود. یک منبه آگاه از حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی ، سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی در مراسم خاکسپاری خبر داد.

نجف آباد در سوگ آیت الله منتظری تعطیل شد

Posted: 20 Dec 2009 12:40 PM PST

شهر نجف آباد، زادگاه آیت الله حسینعلی منتظری پس از اعلام خبر درگذشت حضرت آیت الله منتظری سراپا سیاهپوش شد.

به گزارش نوروز، بازار نجف آباد کاملا تعطیل شده و همه جا نشانه های عزاداری در سوگ آیت الله منتظری به چشم می خورد.

علاوه بر بازاریان سایر کسبه شهر نیز مغازه های خود را تعطیل کرده اند. گروه های عزادار با راهپیمایی در سطح شهر و با در دست داشتن تصاویر آیت الله منتظری شعار " منتظری منتظری آزادی ات مبارک" سر دادند.

مردم نجف آباد از اولین ساعات صبح امروز به سمت قم حرکت کرده اند. سایر مردم نیز فردا در شهر مراسم عزاداری برگزار می کنند.

پیام تسلیت انجمن مدرسین دانشگاه های اهواز به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری

Posted: 20 Dec 2009 02:13 PM PST

حضرت آیت الله منتظری در راستای اعتلای کلمه حق و حق خواهی و پشتیبانی از ستم دیدگان؛  به پیروی از سنت صالح اهل بیت (ع) ،  هیچ گاه از گفتن حقیقت نهراسید و آخرت خود  و جایگاه رفیع مرجعیت و روحانیت را برای رسیدن به منافع گذرای دنیوی و ماندن در قدرت فدا نکرد.
به گزارش خبرنگار رویداد متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خدا
انا لله و انا الیه راجعون

درگذشت حضرت آیت الله العظمی حسینعلی منتظری (ره) ، فقیه پرهیزگار، مرجع دینی و مجاهد خستگی ناپذیر،  لطمه جبران ناپذیری برای فقه تشیع است. آن مرحوم در عمر پربار و سراسر مبارزه خویش توانستند با طرح نظریه های بدیع،  دین پژوهان را با پویایی فقه سیاسی تشیع آشنا کند.  بی گمان  آثار علمی و پاسخ های فقهی ایشان، می تواند دستمایه گرانقدری پیش روی طلاب و محققان علوم اسلامی باشد.
حضرت آیت الله منتظری در راستای اعتلای کلمه حق و حق خواهی و پشتیبانی از ستم دیدگان؛  به پیروی از سنت صالح اهل بیت (ع) ،  هیچ گاه از گفتن حقیقت نهراسید و آخرت خود  و جایگاه رفیع مرجعیت و روحانیت را برای رسیدن به منافع گذرای دنیوی و ماندن در قدرت فدا نکرد.
امید است که دستاوردهای علمی و اخلاق سیاسی ایشان ، چراغ راه رهپویان فقه و حق طلبان عرصه سیاست قرار گیرد.  
انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها- حوزه اهواز ضمن تسلیت  درگذشت غم انگیز آن فقیه مجاهد  به جامعه دانشگاهی و حوزه های علمیه  خوزستان ؛  برای  آن مرد بزرگ، رحمت و مغفرت و برای خانواده شریف ،  شاگردان ، دوستداران و مقلدان ایشان ، صبر و شکیبایی از خداوند بزرگ آرزو می کند.

انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها - حوزه اهواز
30/ 9/88


پدر جان! همه ما در حق تو کوتاهی کردیم و مقصریم

Posted: 20 Dec 2009 01:24 PM PST

شیرین عبادی: پدر مرا به ببخش، در سال‌های ۶۶ و ۶۷ که به کشتار زندانیان سیاسی اعتراض کردی و انتقادات خود را به عملکرد غلط حکومت علنا بیان کردی، هر چند سخنانت را شنیدم، اما واکنشی در خور نشان ندادم.
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل با انتشار پیامی خطاب به آیت الله العظمی منتظری اعلام کرد: تو پدر "حقوق بشر" در ایران هستی‌ و میلیون‌ها چون من فرزند و مرید داری. نیازی هم به قدر دانی‌ و سپاس ما نداری. اما همه ما در حق تو کوتاهی کردیم و مقصریم.

به گزارش خبرنگار جرس، شیرین عبادی در این پیام ضمن تسلیت به مناسبت در گذشت این مرجع عالیقدر خطاب به ایشان نوشته است: "ترا پدر می‌‌خوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فرا گرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی- ترا پدر می‌‌خوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن‌ که علیه ظالم دست به خشونت زنم- از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم- پدر فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم."

متن کامل پیام شیرین عبادی بدین شرح است:

پدر مرا به بخش
پدر مرا به بخش که قدرت را ندانستم.
پدر مرا به بخش که در سال‌های سختی که علیه رژیم ستم شاهی‌ مبارزه می‌‌کردی ترا یاری نکردم زیرا ابلهانه می‌‌پنداشتم، حکومتی که مجهزترین ارتش خاور میانه را دارد با فریاد چند روحانی ساقط نخواهد شد - حتما به یاد می‌‌آوری که حتی تا چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، تعداد روحانیونی که مخالف شاه بودند، تا چه حد اندک بود- شاید هم از ترس چنین می‌‌اندیشیدم و می‌‌خواستم بی‌ تفاوتی خود را توجیه کنم.

پدر مرا به بخش، زمانی‌ که پس از تحمل سال‌ها زندان و شکنجه، آزاد شدی برای تبریک به دست بوست نیامدم زیرا که جاهل بودم. نمی‌‌دانستم در زندان تو تنها پناهگاه زندانیان بودی. نمی‌‌دانستم چه نقش مهمی‌ در نزدیک ساختن گروه‌های مسلمان مبارز و چپ انقلابی‌ داشتی.
پدر مرا ببخش، زمانی‌ که همراه آیت الله خمینی به تهران آمدی و مهم‌ترین مشاور سیاسی رهبر انقلاب بودی، درایت و تیزهوشی ترا نادیده گرفتم و معنای سخنانت را نمی‌‌فهمیدم.

پدر مرا به بخش، هنگامی که در آذر ماه ۱۳۶۴ طبق تصمیم مجلس خبرگان رهبری، به عنوان جانشین امام خمینی و رهبر آینده ایران انتخاب شدی، برای تبریک نزدت نیامدم زیرا می‌‌پنداشتم که دین را به دنیا فروخته ای. بیشتر دوست داشتم ترا مجاهد و مبارز ببینم تا حاکم.

پدر مرا به ببخش، در سال‌های ۶۶ و ۶۷ که به کشتار زندانیان سیاسی اعتراض کردی و انتقادات خود را به عملکرد غلط حکومت علنا بیان کردی، هر چند سخنانت را شنیدم، اما واکنشی در خور نشان ندادم.

پدر مرا به بخش، سال‌ها در حبس خانگی بودی ولی‌ به علت سکوت مرگباری که ایران را فرا گرفته بود و خفقانی که گلوی ما را می‌‌فشرد، مظلومیت ات را فریاد نزدم و ستمگران را رسوا نکردم.

پدر حلالم کن، که هر گاه از پاسخ در می‌‌ماندم، از خرمن دانش تو توشه بر می‌‌گرفتم، حتی در آخرین روز عمر پر عزتت نیز از تو استفتأ کردم.

ترا پدر می‌‌خوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فرا گرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی- ترا پدر می‌‌خوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن‌ که علیه ظالم دست به خشونت زنم- از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم- پدر فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم.

تو پدر "حقوق بشر" در ایران هستی‌ و میلیون‌ها چون من فرزند و مرید داری. نیازی هم به قدر دانی‌ و سپاس ما نداری. اما همه ما در حق تو کوتاهی کردیم و مقصریم.
پدر ما را به بخش که تو بزرگواری. پدر کوتاهی فرزندانت را تاریخ جبران خواهد کرد. تاریخ در مورد ستمی که بر تو رفت و آزاده گی تو کتاب‌ها خواهد نوشت. تو در یادها زنده هستی‌ تا عدالت و انسانیت زنده است.

یکی‌ از میلیون‌ها مرید و شاگردت
شیرین عبادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر